زار
لغتنامه دهخدا
زار. [ رِن ْ ] (ع ص ) از زری ، زاری . عتاب کننده . خشم ناک . ناراضی . || عیب گیرنده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) :
و انی علی لیلی لزار و اننی
علی ذاک فیما بیننا نستدیمها.
و رجوع به اقرب الموارد و زاری و زاره در این لغت نامه شود.
و انی علی لیلی لزار و اننی
علی ذاک فیما بیننا نستدیمها.
(از تاج العروس ).
و رجوع به اقرب الموارد و زاری و زاره در این لغت نامه شود.