ترجمه مقاله

زاماسب

لغت‌نامه دهخدا

زاماسب . (اِخ ) زاماسب فرزند پیروز(فیروز) و برادر قباد (کواذ) شاهنشاه ساسانی معاصر نهضت مزدک ، وی پس از آنکه برادرش (قباد) در نتیجه ٔ توطئه ای خلع گردید چندی پادشاه ایران بود. اما قباد از زندان گریخت و بدربارهپطالیان (هفتالیان ) پناه بردو با ایشان پیمانی بست و لشکری بکمک گرفت و به ایران بازگشت و تقریباً بی جنگ دوباره بسلطنت رسید و برادر خود زاماسب را خلع کرد. (از ایران در زمان ساسانیان کریستنسن ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 373 و 374). و هم در آن کتاب آمده است : در هیچ یک از منابع ما ذکری از اوضاع زمان زاماسب (ژاماسب ) نیست شورش ارامنه و طغیانهای دیگر که قبل از زاماسب شروع شده در عهد او دوام داشت و سرکوبی شورشیان پس از خلع زاماسب واقع گردید. ژاماسب که بعدل و رأفت مشهور است نمایشی از فعالیت و نیروی خویش نداد و چون حامیان غیور برای خود ندید بهتر دانست که استعفا دهد و تاج و تخت را به برادرواگذارد. مندرجات تواریخ راجع به سرانجام وی فوق العاده متفاوت و مختلف است فقط یکی از مورخان گوید که کواذ ژاماسب را هلاک کرد.
پروکوپیوس مدعی است که او را کور کرده اند و نام او را ولاش مینویسند. در این جا ژاماسب را با ولاش که قبل از کواذ (قباد) صاحب تاج و تخت بود و او را نابینا کردند، اشتباه کرده است . بنا به روایت اُتوکیوس ژاماسب نفی بلد شد. دینوری ، ثعالبی و فردوسی گویند که کواذ (قباد) ژاماسب را بخشیده از کیفر دادن او صرف نظر کرد. آگاثیباس هم که از منابع درجه اول این عهد محسوب است همین روایت را دارد. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 374 و 375). و در ذیل ص 318 آن کتاب آمده : پرو کوپیوس ولاش و ژاماسب (زاماسب ) پسر پیروز را با هم اشتباه نموده و کواذ را جانشین بلافصل پیروز دانسته است - انتهی . و رجوع به مفاتیح العلوم خوارزمی ، حبیب السیر ج 1 ص 239 و 240 و ایران از آغاز تا قبل از اسلام ترجمه دکتر معین ص 304 و جاماسب در این لغت نامه شود.
ترجمه مقاله