ترجمه مقاله

زام

لغت‌نامه دهخدا

زام . (اِخ ) نام شهری بوده از ولایات شادیاخ که اکنون به نیشابور مشهور شده و زام را معرب کرده جام خواندند و بدین نام معرب معروف است و شارح قاموس و سمعانی و حمویه چنین نوشته اند و شیخ احمد جامی شهیر آن شهر است و مؤلف گوید شاید سام بوده و زام شده چه سین و زاء در فارسی بیکدیگر تبدیل می یابد مانند ایاس و ایاز یا از بناهای زاب پادشاه ایران و با به میم تبدیل یافته باشد. (آنندراج ). سمعانی آرد: زام و باخرز دو قصبه اند که هر دو را جام نام نهاده اند و زام نیز گفته شده است و اصح آن است که باخرز قصبه ای است جداگانه . (از انساب سمعانی ). یاقوت گوید: یکی از شهرستانهای نیشابور و قصبه ٔ (مرکز) آن بوزجان است . این همان شهر است که آن را جام نیز گفته اند زیرا که مانند جام آبگینه گرد و سبز است . زام (جام ) مشتمل بر 80 قریه است و این را ابوالحسن بیهقی گفته است . (از معجم البلدان ). و رجوع به جام شود.
ترجمه مقاله