ترجمه مقاله

زاهرة

لغت‌نامه دهخدا

زاهرة. [ هَِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زاهر. (فرهنگ نظام ). || ستاره ٔ درخشان . (دهار). رجوع به زاهر، زاهی ، مشعشع، رائع شود. || دولة زاهرة؛ دولتی که منشاء آثار خوب است . گویند: لفلان دولة زاهرة. (ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله