ترجمه مقاله

زاهریة

لغت‌نامه دهخدا

زاهریة. [هَِ ری ی َ ] (اِخ ) چشمه ای است برأس عین که به تک آن رسیده نشود. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاقوت آرد: در رأس عین که شهری است بزرگ میان حران و نصیبین نهرهای بسیاری است که از اجتماع آنها نهر خابور تشکیل میگردد. از جمله ٔ آن نهر، بر طبق گفته ٔ احمدبن طبیب ، زاهریه است که در سمت حران واقع است و زورق هائی کوچک در آن حرکت میکنند و مردم برای رفتن به بستانهای خود در زورق مینشینند و از آن میگذرند. متوکل باﷲ عباسی در کنار زاهریه فرود آمد و در آنجا بنائی نهاد. این نهر با نهر دیگری بنام عین کبریت (چشمه ٔ گوگرد) که دارای آبی سبز است بصورت یک نهر درآمده و در خابور میریزد. و بر خلاف گفته ٔ احمدبن طبیب اکنون جز یک کشتی کوچک در زاهریه دیده نمیشود و معلوم نیست که چرا اهالی کوتاهی میورزند و از آب زیادی که در این نهر روان است استفاده نمیکنند. (معجم البلدان ، رأس عین ). و رجوع به زاهریه در آن کتاب شود.
ترجمه مقاله