ترجمه مقاله

زأمة

لغت‌نامه دهخدا

زأمة. [ زَءْ م َ ] (ع اِ) آواز سخت . ج ، زَأم . || حاجت . || (مص ) سخت خوردن و نوشیدن . || (اِ) باد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || ذخیره ٔ طعام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن قدر از طعام که بسنده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || کلمه و گفته میشود: ما یعصیه زأمة؛ نافرمانی نمیکند او را بکلمه ای . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و ما کلّمنی بزأمة.(اقرب الموارد). || کلمه ای که حق و باطل آن معلوم نشود. گفته میشود، زأم زامة، هر گاه کلمه ای طرح کند که معلوم نباشد حق است یا باطل . (منتهی الارب ). رجوع به زأم شود.
ترجمه مقاله