ترجمه مقاله

زایدر

لغت‌نامه دهخدا

زایدر. [ زی دَ ] (حرف اضافه +اسم ) مخفف از ایدر. از اینجا. ز اینجا :
از درخت اندر گواهی خواهد او
تو بناگه از درخت اندر بگو
کان تبنگو کاندر آن دینار بود
آن ستد زایدر که ناهشیار بود.

رودکی .


بدو گفت امروز زایدر مرو
که خوالیگری یافتستیم نو.

فردوسی .


پذیرفتم از دادگر یک خدای
که گر من رسم زنده زایدر بجای .

فردوسی .


ترجمه مقاله