ترجمه مقاله

زبالة

لغت‌نامه دهخدا

زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله