ترجمه مقاله

زبانی

لغت‌نامه دهخدا

زبانی . [ زُ نا ] (ع اِ) دو سروی کژدم . زُبانیا العقرب . (مهذب الاسماء). سرون کژدم . (دهار) (مقدمة الادب زمخشری چ فلوگل ص 70) (السامی فی الاسامی ): زبانیاالعقرب ؛ هر دو شاخ کژدم . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (صحاح اللغه ) (البستان )(القاموس العصری ). زبانی العقرب دو شاخ کژدم اند و هر دو را زبانیان گویند. (از لسان العرب ). زبانیاالعقرب چنانکه در صحاح آمده دو شاخ کژدم و بگفته ٔ برخی نوک های شاخ کژدمند. و این معنی مشهور است . (تاج العروس ). زبانی شاخ کژدم است و او راست زبانیان . و ج ، زبانیات است . (جمهرة ج 1 ص 283). زبانیاالعقرب دو شاخ کژدم است . (جمهرة ج 3 ص 356) . زبانی العقرب شاید که از دفع و شاید که شاذ باشد . (از مقاییس اللغة تألیف ابوالحسن احمدبن فارس ، بتحقیق و ضبط عبدالسلام بن هارون ج 4). زبانیاالعقرب هر دو شاخ کژدم . (آنندراج : زبانیان ) (ناظم الاطباء) : زبانی ای دو سری کژدم . (التفهیم بیرونی ص 111).
ترجمه مقاله