ترجمه مقاله

زبرزیر

لغت‌نامه دهخدا

زبرزیر. [ زَ ب َ ] (ص مرکب )ویران . واژگون . پایین و بالا. زیرو زبر :
بسا مفلس بینوا سیرشد
بسا کار منعم زبرزیر شد.

سعدی (بوستان ).


|| درتداول فارسی زبانان در مکتبهای قدیم ، حرکات کلمه را میگفتند. زیر و زبر هم بدین معنی می آید.
ترجمه مقاله