ترجمه مقاله

زبزب

لغت‌نامه دهخدا

زبزب . [ زَ زَ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . (آنندراج ) (محیط المحیط) (ترجمه ٔ قاموس ) (عباب بنقل بستانی و دمیری ). جانوری است مانند گربه . (منتهی الارب ) جانوری شبیه بگربه ج ، زبازب . (ناظم الاطباء). گورکن . (فرهنگ عربی به فارسی لاروس ). بگفته ٔ صاغانی جانوری است چون گربه که کودکان را از گهواره میرباید. ابن اثیر در کامل ، در ضمن حوادث سال 304 هَ . ق . آنرا یاد کند. حیوانی است ابلق متمایل به سیاهی ، دارای دست و پایی کوتاه . (تاج العروس ). مؤلف مخزن الادویه آرد: زبزب را بترکی ابر سرخ و به اصفهانی خو کره نامند. ماهیت آن : حیوانی است بقدر سگ کوچک و روی آن ابلق از خطهای سفید و سیاه و بعضی پوست آن نیز ابلق میباشد و مشهور است که هر چند آنرا بزنند فربه تر میشود. طبیعت آن : در سوم گرم و خشک . افعال و خواص آن : گویند:چون آن مردار میخورد مادام که میته نخورده باشد گوشت آن صالح الغذاء و جهت ریاح و سردی احشاء و اذابت بلغم و تحلیل مواد، و پوشیدن پوست آن جهت نقرس و مفاصل و رعشه و خدر نافع است و علامت آنکه گوشت مردار خورده آن است که از آن بوی بد آید. (مخزن الادویه ). ابن اثیر در ضمن حوادث سال 304 هَ . ق . از کتاب کامل آرد: در این سال حیوانی به نام زبزب مایه ٔ هراس عموم شده بود. گویند آن جانور را شبها بالای بام منازل میدیده اند که کودکان را میربود و اگر دست زن یا مرد را بدندان میگزید آن را قطع میکرد. مردم پیوسته مراقبت میکردند و بر طشتها و بادیه ها مینواختند تا آن جانور را بترسانند. از این کار سراسر بغداد را هیاهو فرا گرفته بود تا اینکه در یکی از شبها نزدیکان پادشاه ، حیوانی را شکار کردند برنگ ابلق ، با خطوط سیاه ، دارای دست و پای کوتاه و گفتند این همان زبزب است و آنرا روی پل بدار آویختند. از این پس مردم شهر آرامش خود را بازیافتند. (از حیوةالحیوان ) (دائرة المعارف بستانی از کامل ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن : زبزب و خو کره ، تذکره ٔ ضریر انطاکی و مجله ٔ اداره ٔ فرهنگ عامه سال 1341 شماره ٔ 2 مقاله ٔ صادق کیا صص 151 - 156 شود.
ترجمه مقاله