ترجمه مقاله

زبونة

لغت‌نامه دهخدا

زبونة. [ زَ ن َ ] (ع ص ) زنی که فاسق دارد و مردی را رفیق نامشروع گیرد، و آن مرد را زبون گویند و عامه فعل آنرا بکار برند و گویند: «زوبنته »؛ یعنی آن مرد را زبون (فاسق ) خود کرد، و نیز گویند: «زوبنه »؛ یعنی آن زن را رفیقه ٔخود قرار داد یا رفیق آن زن شد. و بدین معنی است زابن . (از محیط المحیط). رجوع به دزی ج 1 ص 578 شود.
ترجمه مقاله