ترجمه مقاله

زبیبتان

لغت‌نامه دهخدا

زبیبتان . [ زَ بی ب َ ] (ع اِ) کفک دو کنج دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب خشک شده ٔ دهان که بر محل بهم رسیدن دو لب نزدیک زبان جمع میگردد. گویند: «زبب فمه »؛ هرگاه در دو کنج لبانش زبیبة (آب خشک شده ) دیده شود. (از تاج العروس ). آب خشک شده در دو طرف لب را زبیبتان گویند، و در حدیث بعضی از قرشیان آمده : حتی عرقت و زبب صماغاک ؛ یعنی تا عرق کنی و کف دهانت بیرون آید و در دو طرف لبت ظاهر شود. و نیز گویند: تکلم فلان حتی زبب شدقاه ؛ یعنی آنقدر سخن گفت که کف از دهانش در دو طرف لبانش پدید آمد. و بهمین معنی مار خشمناک را ذوالزبیبتین نامند و برخی گویند ذوالزبیبتین ماری است که دو نقطه ٔ سیاه بالای دو چشمش دیده شود. (از لسان العرب ). || آب دهن بسیارگو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب دهانی که بر اطراف دهن شخص پرگو فراهم میگردد، گویند: زبب شدقاه ؛ یعنی جمع شد آب دهان در دو گوشه ٔ دهان او، و اسم این آب دهان زبیبتان است . (تاج العروس ). || کفک دو کنج دهن مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و از این رو مار خشمناک راذوالزبیبتین گویند، یا ذوالزبیبتین ماری است که دو نقطه ٔ سیاه بالای دو چشمش باشد. (از لسان العرب ). || دو نقطه ٔ سیاه اند در دو طرف دهن مار و ذوالزبیبتین مار. (منتهی الارب ). || دو نقطه ٔ سیاهند بالای هر دو چشم مار و سگ . (منتهی الارب ). دو نقطه ٔ سیاه بالای دو چشم مار و از اینروست که مار را ذوالزبیبتین نامند. و در حدیث است که گنج بعضی از گنج داران را در قیامت بصورت اژدهایی اقرع آرند که دارای زبیبتان است . ابوعبید گوید: این نوع وحشی ترین و بدترین انواع مار است . ابن اثیر گوید: زبیبتان دو نقطه ٔسیاهند در اطراف دهان مار، و گفته اند: زبیبتان دو کفک است در دو کنج دهان مار. (از تاج العروس ). در حدیث است که در روز قیامت گنج یکی از شما را می آرند بصورت ماری اقرع (که پوست سرش کنده شده باشد)، دارای زبیبتان ، ابوعبید گوید: زبیبتان ، دو نقطه ٔ سیاهند بالای چشمان آن مار. (از لسان العرب ). زبیبتان بصیغه ٔ تثنیة و زبیبة دو نقطه ٔ سیاه است بالای چشمهای مار و سگ .(شرح قاموس ). || دو نقطه ٔ سیاهند بالای دوچشم سگ یا دو زایده اند گوشتین در سر مانند دوشاخ . وگفته شده است که آن دو دندانند که در دهان بوجود آیند. و معانی دیگری نیز برای آن گفته شده است که مؤلفان کتب غریب اللغات ، آنها را یاد کرده اند، و استاد ما آنرا در ذیل «حیة» آورده است . (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله