ترجمه مقاله

زبیدی

لغت‌نامه دهخدا

زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) محمدبن یوسف ، مکنی به ابوحمة. از موسی بن طارق زبیدی و غیر او روایت دارد. وی منسوب است به زبید یمن . (از تاج العروس ). محمدبن یوسف محدث از زبید یمن است . (از منتهی الارب ). سمعانی آرد: محمدبن یوسف زبیدی مکنی به ابوحمة از مردم زبید یمن است و از سفیان بن عیینة روایت کند. مفضل بن محمد جندی از او روایت دارد. وی برای ابوقره موسی بن طارق زبیدی نقل روایت میکرده است . (از انساب سمعانی ). یاقوت آرد: ابوحمه محمدبن یوسف بن محمدبن اسواربن سیاربن اسلم زبیدی ، کنیتش ابویوسف و ابوحمه بجای لقب اوست . وی از ابوقره موسی بن طارق زبیدی کتاب «السنن » را روایت کند و مفضل بن محمد جندی و موسی بن عیسی زبیدی و محمدبن سعیدبن حجاج زبیدی از او نقل حدیث کنند. (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله