ترجمه مقاله

زجالة

لغت‌نامه دهخدا

زجالة. [ زَج ْ جا ل َ ] (ع ص ) تیراندازان . رماة. گویند: «خرج الامیر و بین یدیه الزجالة و الزجاله »؛ یعنی امیر بیرون شد در حالی که پیادگان و تیراندازان پیش روی او بودند. (از البستان ) (از اساس البلاغة) . ج ِ زَجّال . تیراندازان . (از معجم الوسیط). || آنانکه با مزجل (تیر کوتاه یا تیر بدون پر و پیکان ) تیراندازی کنند. (از المنجد).
ترجمه مقاله