ترجمه مقاله

زجر

لغت‌نامه دهخدا

زجر. [ زَ ] (ع اِ) نوعی از ماهی بزرگ . وآنرا زَجَر نیز گویند. ج ، زجور. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). زجر بسکون و فتح جیم نوعی ماهی بزرگ است که دارای فلسهای خرد است . ابن درید گوید، گمان نکنم این کلمه عربی باشد. (از متن اللغة). نوعی ماهی بزرگ که پشیزه ٔ خرد دارد. (دهار) (از اقرب الموارد). زجر، ماهی شیم . (مقدمة الادب زمخشری چ لایپزیک ص 12). ماهی بزرگست و در این معنی بفتحتین هم آمده .(ترجمه ٔ قاموس ). ماهیی است بزرگ دارای فلس کوچک . و ظاهر عبارت قاموس در ضبط این لغت ، فتح اول و سکون حرف دوم است اما صغانی آنرا بفتح اول و دوم ضبط کرده ومردم عراق آنرا بدین گونه تلفظ کنند. ابن درید گوید: گمان ندارم این لغت عربی باشد. (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله