ترجمه مقاله

زجم

لغت‌نامه دهخدا

زجم . [ زَ ] (ع مص ) شنیدن سخن خفی و نرم . و فعل آن از باب نصر آید. (از منتهی الارب ). شنیدن چیزی است از سخن پنهان . (از اقرب الموارد). || گفتن سخن ، گویند: سکت فما زجم بحرف ؛ یعنی خاموش شد و نگفت سخنی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به زجمة، زجنة و زجبة شود. || گفتن سخنی که مخاطب آنرا نفهمد. گویند: زجم له بشی ٔ ما فهمه ؛ سخنی گفت که او نفهمید. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله