ترجمه مقاله

زجوم

لغت‌نامه دهخدا

زجوم . [ زَ ] (ع ص ) کمان سست آواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کمانیست که سست است نالیدن آن . (از ترجمه ٔ قاموس ). کمانی که آواز بلند از آن بر نخیزد، یا کمان سست آواز. ابوحنیفه گوید: کمان حنون ، یعنی دارای ناله ٔ نرم (آهسته ) است . و این هر دو معنی نزدیک بیکدیگرند. ابوالنجم گوید:
فظل یمطو عطفاً زجوما.
و شاعری دیگر گوید:
بات یعاطی فرجاً زجوما.

(از لسان العرب ) (از تاج العروس ).


|| شتر ماده ٔ بدخلق که بر بچه ٔ غیر مهربان نشود، بوی کند و وحشت گیرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).این شعر از شاعران عرب نقل شده :
کما ارتاب فی انف الزجوم شمیمها.
ناقه ٔ زجوم گاه به اجبار بچه دیگری را شیر میدهد و با او مهربانی میکند، چنانکه کمیت گوید:
و لم احلل لصاعقه و برق
کما درت لحالبها الزجوم

(از لسان العرب ).


|| ناقه ای که بانگ نمیکند. (از متن اللغة) (از لسان العرب ). || باد ناله کننده در وزیدنست . (ترجمه ٔ قاموس ).
ترجمه مقاله