ترجمه مقاله

زج

لغت‌نامه دهخدا

زج . [ زَ ] (ص ، اِ) مخفف زاج (زن نوزا). زاجه . زجه . (از رشیدی ) (از فرهنگ نظام ). در سامی آمده که «زج زنی است که بار نهاده و تا وقتی که پاک شود او را نفساء گویند». و این مضمون بمعنی زاج و زاجه متناسب می باشد. و آن پارسی است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به زجه ، زچه ، زاچه ، زاهو و زاچ شود.
ترجمه مقاله