ترجمه مقاله

زحلة

لغت‌نامه دهخدا

زحلة. [ زُ ح َ ل َ ] (ع ص ) زنی که از کارها دوری جوید. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). زنی که خود را از کاردور دارد و گرد آن نگردد. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || مردی که از کارها دوری جوید. (اقرب الموارد). || مردی که در بلاد بگردش نپردازد، زحفة نیز گویند. (از محیط المحیط). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر نگزیند. (منتهی الارب ). مردی که نمیرود در زمین . (ترجمه ٔ قاموس ). مردی که سیاحت بلاد نکند و سفر ننماید. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله