ترجمه مقاله

زخار

لغت‌نامه دهخدا

زخار. [ زَخ ْ خا ] (ع ص ) مبالغه است از زاخر. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از متن اللغة). دریای مالامال که آب از ساحلش بگذرد. و همچنین است زاخر. (منتخب اللغات ). بسیار پر و مالامال شونده از آب ، مشتق از زخر بفتح که بمعنی پر شدن دریا و رود از آبست . (از غیاث اللغات از صراح و منتخب ) (آنندراج ). دریای پر آب که آب از ساحل آن پراکنده شود از غلبگی . (از کنز اللغة). بسیار پر و مالامال شونده از آب . (فرهنگ نظام ).
- بحر زخار ؛ دریای پر. (از تاج العروس ) :
هر دو چون کوه و گنجخانه ٔ علم
هر دو بحر از درون ولی زخار.

خاقانی .


آب آن نهر زخار از خون آن کفار جرار گلگون و آن رودخانه ٔ خونخوار با آن غزارت ، از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 355).
ترجمه مقاله