زخمه کردن
لغتنامه دهخدا
زخمه کردن . [ زَ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساز زدن . (آنندراج ). زخمه زدن . زخمه ساختن . زخمه سازی . نواختن . نواختن ساز با مضراب :
بالای مدیح تو سخن نیست
کس زخمه نکرد برتر از بم .
بالای مدیح تو سخن نیست
کس زخمه نکرد برتر از بم .
خاقانی .