ترجمه مقاله

زخم

لغت‌نامه دهخدا

زخم . [ زَ خ ِ ] (ع ص ) گندیده ٔتباه شده . (منتهی الارب ). گندیده و تباه شده . (آنندراج ). گندیده . یا این که زخم گوشتی است که میباشد تباه و پر است چربش و بوی در آن . (از ترجمه ٔ قاموس ) (ازتاج العروس ). گوشت چرب بدبو. پلید بدبو. (از متن اللغة). گندیده ٔ تباه گشته . فاسد شده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله