ترجمه مقاله

زدگان

لغت‌نامه دهخدا

زدگان . [ زَ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ زده . ضربت رسیدگان . صدمه دیدگان . زبون شدگان : ای جوانان ، زدگان که بزینهار شما آیند نزنید که ایشان خود کشته شده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 697). رجوع به «زده » و «زدن » شود.
ترجمه مقاله