زردابه
لغتنامه دهخدا
زردابه . [ زَ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آبی که از بعض جراحات چون زردزخم و جز آن تراود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زرداب . آب زرد :
اشکی که بباراند از دیده غریبی
آن جز همه زردابه و جز خون جگر نیست .
رجوع به ترکیب آب زرد، در ذیل کلمه ٔ زرد شود. || زردچوبه . سپرک . زریر. (مقدمة الادب زمخشری ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
اشکی که بباراند از دیده غریبی
آن جز همه زردابه و جز خون جگر نیست .
؟ (از جهانگشای جوینی ).
رجوع به ترکیب آب زرد، در ذیل کلمه ٔ زرد شود. || زردچوبه . سپرک . زریر. (مقدمة الادب زمخشری ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).