ترجمه مقاله

زرسپ

لغت‌نامه دهخدا

زرسپ . [ زَ رَ ] (اِخ ) زراسپ نام پسر طوس . (ناظم الاطباء). پسر طوس ، از سرداران بزرگ ایران در عهد کیانیان .(فرهنگ فارسی معین ). پسر طوس . (فهرست ولف ص 469).
چنین گفت پس پهلوان با زرسپ
که بفروز دل را چو آذرگشسپ .

فردوسی (شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 3 ص 810).


فرود دلاور برانگیخت اسپ
یکی تیر زد بر میان زرسپ .

فردوسی (شاهنامه ٔ ایضاً ص 811).


رجوع به زراسپ شود.
ترجمه مقاله