ترجمه مقاله

زرقون

لغت‌نامه دهخدا

زرقون . [ زَ ] (سریانی ، اِ) به لغت سریانی سرنج را گویند و آن رنگی است معروف که نقاشان و جدول کشان بکار برند و آن را به رومی سیلیقون خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سیری کوم ، محتملاً در فارسی «آزرگون » [ آذرگون ] رنگ آتش یا صحیح تر «زرگون » رنگ طلا، سفیداب سرخ ، سرنج ... (دزی ج 1 ص 589). اسم مغربی اسرنج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زرجون . زرگون . سرنج . اسرنج . سندوقس . سلیقون . اسرب محروق . سرب سوخته . اسفیداج محروق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).رجوع به ترجمه ٔ ضریر انطاکی و لکلرک ج 2 ص 208 شود.
ترجمه مقاله