ترجمه مقاله

زرکوب

لغت‌نامه دهخدا

زرکوب . [ زَ ] (نف مرکب ) کسی که ورق طلا و نقره سازد. (آنندراج ). زرکوبنده . آنکه شغلش طلاکوبی است . (فرهنگ فارسی معین ). زرسای و سازنده ٔ زر جهت تذهیب و نقاشی . طلاکوب . (ناظم الاطباء). رجوع به تذکرة الملوک چ 2 ص 22 و 71 شود. || (ن مف مرکب ) زرکوبیده . چیزی که روی آن را طلاکاری کرده باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
- جلد زرکوب ؛ (اصطلاح صحافی ) جلد کتابی که در روی آن نام کتاب ، مؤلف و غیره را با آب طلا یا اکلیل زرد نوشته باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله