ترجمه مقاله

زر خشک

لغت‌نامه دهخدا

زر خشک . [ زَ رِ / زَرْ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طلای خالص بی غل و غش را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). زر خالص و بی بار. (ناظم الاطباء). زر خالص . (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ). در سراج نوشته که خشک بمعنی تنها آمده یعنی زری که در آن غش نباشد. (غیاث اللغات ). کنایه از زر خالص . (انجمن آرا). زر خالص و مجرد. (شرفنامه ٔ منیری ) :
برون از طبقهای پر زر خشک
به صندوق عنبر به خروار مشک .

نظامی (اقبالنامه بنقل از شرفنامه ٔ منیری ).


از شتر بارهای پر زر خشک
و از گرانمایه های گوهر و مشک .

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 61).


ترجمه مقاله