ترجمه مقاله

زر ماهی

لغت‌نامه دهخدا

زر ماهی . [ زَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلس ماهی . (آنندراج ) :
شد از آتش زر ماهی ،زر سرخ
گهر افروخت همچون اخگر سرخ .

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


چو غواص را دل بود بر گهر
نیاید زر ماهیش در نظر.

ملاطغرا(ایضاً).


ترجمه مقاله