ترجمه مقاله

زست

لغت‌نامه دهخدا

زست . [ زُ ] (ص ) تندروش (کذا) بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 51).تندوزوش . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سخت . شدید. تند. تیز. غضبناک . گستاخ . تندخوی . خشمناک . و درشت . (ناظم الاطباء) :
بدانک کینت گردد درست (کذا)
بدیدار زشت و بکردار زست .
ابوشکور (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 51).
|| ترش . حاد. || شفاف و هواپرست . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله