ترجمه مقاله

زغب

لغت‌نامه دهخدا

زغب . [ زَ غ َ ] (ع مص ) موی ریزه ٔ زرد برآوردن چوزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موی ریزه ٔ زرد برآوردن کودک و جوجه . (از اقرب الموارد). زغب الصبی زغباً (از باب سمع)؛ روئید زغب آن کودک . و کذلک الشیخ و زغب الفرخ ؛ زغب برآوردن آن چوزه . (ناظم الاطباء). || (اِ) موی ریزه ٔ زرد چوزه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پرز و موی ریزه ٔ زرد چوزه و جز آن . (ناظم الاطباء). موی مرغ بچگان را گویند که از خایه برآید، بر تن ایشان باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || آنچه اول نمایان شود از موی و پر. || آنچه باقی بماند از موی بر سر پیر بعد افتادن و تنک گردیدن موی سر او. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و به قولی موی ریزه های کوچک بر پر جوجه . (از اقرب الموارد). || اول و آغاز چیزی : اخذه بزغبه ؛ یعنی گرفت اول و آغاز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله