ترجمه مقاله

زقزقة

لغت‌نامه دهخدا

زقزقة. [ زَ زَ ق َ ] (ع مص ) سرگین افکندن مرغ . || خورش دادن مرغ چوزه را بدهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || برجهانیدن کودک . (زوزنی ) (مجمل اللغة، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). برجهانیدن مادر کودک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رقصانیدن مادر طفل خود را. (ناظم الاطباء). رقصانیدن طفل را. (از اقرب الموارد). || (اِ) خنده ٔ نرم و سبکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنده ٔ نرم و سبک . (ناظم الاطباء). || بانگ مرغان وقت صبح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || لغتی است مر کلب را. (منتهی الارب ). لغتی است مر قبیله ٔ کلب را. (ناظم الاطباء). یقال : زقزقة کلب ؛ کانها فی سرعة کلامهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله