زقولغتنامه دهخدازقو. [ زَق ْوْ ] (ع مص ) بانگ کردن کوف . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن بوم نر. (آنندراج ) زُقاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به زقاء شود.