زمخلغتنامه دهخدازمخ . [ زَ ] (ع مص ) فخر و تکبر کردن . (زوزنی ). تکبر کردن . گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).