ترجمه مقاله

زمع

لغت‌نامه دهخدا

زمع. [ زُم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) زنبور بی نیش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه در حاجت خود چست نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی است که سبک نمی شود از برای نیاز و حاجت . (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد). کسی که در حاجت خود سست نباشد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله