ترجمه مقاله

زناد

لغت‌نامه دهخدا

زناد. [ زِ ] (ع اِ) ج ِ زند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و اجتباه من بین الامة التی یذکو زنادها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). و زناد مراد و مرتاد او غیرواری گردد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به زند شود.
ترجمه مقاله