ترجمه مقاله

زنجاری

لغت‌نامه دهخدا

زنجاری . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به زنجار. زنگاری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و باشد که صفرای کراتی یا گونه ٔ دیگر از صفراء بسوزد و به طبع و رنگ زنگار شود و طبیبان آن را زنجاری گویند و بدترین نوعهای صفرا این باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله