ترجمه مقاله

زنج

لغت‌نامه دهخدا

زنج . [ زِ ] (اِ) زاج سفید باشد و به عربی شب یمانی خوانند به تشدید بای ابجد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). زاج سفید. (ناظم الاطباء). در ترجمه ٔ صیدنه ... زاگ سپید...(فرهنگ رشیدی ). || جیوه . || صمغ. || سنج که یکی از آلات موسیقی باشد. (ناظم الاطباء). دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: زِنج ، صَنج ... سنج یا چغانه ٔ خردی ازمس به قطر شش سانتی متر که کوران برای هماهنگی آوازشان آن را نوازند... (از دزی ج 1 ص 605). رجوع به سنج ،صنج ، زنگ و ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 505 شود.
ترجمه مقاله