ترجمه مقاله

زندرون

لغت‌نامه دهخدا

زندرون . [ زَ دَ ] (حرف اضافه + اسم ) در ذخیره ٔ خوارزمشاهی این کلمه بسیار و شاید در غالب صفحات یک یا چند بار بجای «از اندرون » و یا «از درون » آمده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آن پوست تنک که زندرون خایه ٔ مرغ باشد یا آنکه اندر اندرون بی باشد به روی آن نهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). دلیل کند که ماده به زندرون تن میل می کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). حرارت زندرون تن اندر اخلاط فزونی آویزد و آن را عفن کند و تب عفونی شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله