ترجمه مقاله

زنم

لغت‌نامه دهخدا

زنم .[ زَ ن ِ ] (ع ص ) شتر که پاره ای از گوش آن بریده معلق گذاشته باشند. مؤنث : زَنِمة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : ناقة زنمة؛ ماده شتری که پاره ای از گوش آن را بریده آویزان گذارند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله