ترجمه مقاله

زنگان

لغت‌نامه دهخدا

زنگان . [ زَ ] (اِخ ) نام شهریست مابین قزوین و تبریز و آن را اردشیر بابکان بناکرده است و معرب آن زنجان است . (برهان ) (از غیاث ). شهری است و معرب آن زنجان است . (جهانگیری ). نام شهری است از ولایت آذربادگان و معرب آن زنجان است چون پنج بلوک بود آن را خمسه گویند... و گویند از بناهای اردشیر بابکان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). شهریست [ از جبال ] با نعمت بسیار. (حدود العالم ) :
ز زنگان بدان مرد روشن ضمیر
دبیری سرافراز بد تیزویر.

حکیم زجاجی (از جهانگیری ) (انجمن آرا).


رجوع به زنجان و زنگانی شود.
ترجمه مقاله