ترجمه مقاله

زهرآلای

لغت‌نامه دهخدا

زهرآلای . [ زَ ] (نف مرکب ) آلاینده بزهر. (ناظم الاطباء). ملاشیدا بمعنی زهرآلاینده گفته ومیرزا جلالا طباطبا بر آن انکار دارد... (بهار عجم ) (آنندراج ). || (ن مف مرکب ) آلوده بزهر... چنانکه می گوید لفظ زهرآلای در کلام یکی از اکابران ... در باب به سخن آمدن بزغاله ٔمسموم وارد است . (بهار عجم ) (آنندراج ) :
آن پیمبر که بره بریانش
گفت از من مخور که زهرآلاست .

؟ (از بهار عجم ) (از آنندراج ).


ترجمه مقاله