ترجمه مقاله

زهیدن

لغت‌نامه دهخدا

زهیدن . [ زِ دَ ](مص ) زاییدن . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاییدن و تولد کردن . (فرهنگ فارسی معین )... زیهیدن ؛ زادن . پیش آوردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
چون جان صبر در تن همت بمانده نیست
گو قالب نیاز ممان هرگز و نزه .

خاقانی .


قوتت از قوت حق می زهد
نز عروقی کز حرارت می جهد.

مولوی .


رزقها را رزقها او می دهد
زانکه گندم بی غذایی کی زهد.

مولوی .


|| تراویدن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). تراویدن وجوشیدن . (آنندراج ). جوشیدن و بیرون آمدن . (غیاث )...زَهیدن ؛ جاری شدن . چکیدن ... (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ترابیدن . تراویدن . پالائیدن . بَض ّ. نَذْع . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): قیر؛ چیزی سیاه که بر کشتی و خم و جز آن مالند تا آب نزهد.(منتهی الارب ، یادداشت ایضاً). || در بهارعجم نوشته که زهیدن خوشی کردن است . ملاطغرا در تذکرةالاحبار آورده ، نثر : ارغوان به سرخرویی به اقران خود می زهد . (آنندراج ).
ترجمه مقاله