ترجمه مقاله

زواجر

لغت‌نامه دهخدا

زواجر. [ زَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ زاجر. (دهار). بازدارندگان و موانع. (غیاث ) (آنندراج ). ممانعات و منهیات و چیزهایی که نهی کرده شده و موانع. (ناظم الاطباء) : ... ملک کرمان به تصرف گرفت و کار او نفاذ یافت و اوامر و زواجر او به امضاء پیوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 316). و به زواجر نصیحت از ممالک فضیحت خلاص نمی جست . (جهانگشای جوینی ).
- زواجر شرعی ؛ منهیات شرعی و هر چیزی که شریعت آنرا نهی کرده باشد. و غیرمشروع . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله