ترجمه مقاله

زواره

لغت‌نامه دهخدا

زواره . [ زَ رَ ] (اِخ ) نام برادر رستم . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (از برهان ) (آنندراج ) (از اوبهی ) (از انجمن آرا) (از فهرست ولف ). پسر زال و برادر رستم است . (فرهنگ فارسی معین ). برادر رستم و از پهلوانان کیخسرو و کیکاوس . در جنگها همه جا همراه رستم و یار و کارگزار او بود. (دایرة المعارف فارسی ) :
سوی میسره نامبردار شیر
زواره که بود اژدهای دلیر.

فردوسی .


زواره بیاورد از آن سو سپاه
یکی لشکر داغدل کینه خواه .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1692).


زواره بیامد ز پشت سپاه
دهاده برآمد ز آوردگاه .

فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 1693).


ترجمه مقاله