ترجمه مقاله

زوال یافتن

لغت‌نامه دهخدا

زوال یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) زوال پذیرفتن . نقصان یافتن . از میان رفتن :
روز دانش زوال یافت که بخت
به من راست فکر کژنگر است .

خاقانی .


همه شب در اندیشه کاین گنج و مال
در او تا زیم درنیاید زوال .

(بوستان ).


زایل شود هر آنچه بکلی کمال یافت
عمرم زوال یافت ، کمالی نیافته .

سعدی .


رجوع به زوال و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله