ترجمه مقاله

زوبر

لغت‌نامه دهخدا

زوبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) همه . کل و مجموع . (ناظم الاطباء): اخذه بزوبره ؛ گرفت همه ٔ آن را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره ، بالنون لا بالباء؛ ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل «زب ر» آرد: اخذه بزبوبره ؛ گرفت آن را همه . و رجوع به زنوبر شود. || داهیة. (اقرب الموارد): رجع بزوبره ؛ یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله