ترجمه مقاله

زودسیری

لغت‌نامه دهخدا

زودسیری . (حامص مرکب ) صفت زودسیر. حالت و کیفیت زودسیر. دلگیری از مصاحبت دوستان در اندک زمانی :
بدین زودی از من چرا سیر گشتی
نگارا بدین زودسیری چرایی .

فرخی .


به مهر اندر نمودی زودسیری
مرا دادی به خودکامی دلیری .

(ویس و رامین ).


عجب ناید ز خوبان زودسیری
چنانک از سگ سگی وز شیر شیری .

نظامی .


فلک زان داد بر رفتن دلیریش
که بود آگه ز شاه و زودسیریش .

نظامی .


کز کنیزان آفتاب جمال
زودسیری چرا کند همه سال .

نظامی .


رجوع به زودسیر شود.
ترجمه مقاله