ترجمه مقاله

زودگوار

لغت‌نامه دهخدا

زودگوار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) سریعالهضم . خوشگوار. سبک . زودهضم . مقابل دیرگوار. سریعالانهضام . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و او [ پایها ] زودگوارتر است ... از قبل آن زودگوار است که او را حرکت بیش از دگر اندامها بود. (الابنیه عن حقایق الادویه ، یادداشت ایضاً). از غذا هرچه کسی را خوش آید و آرزو کند زودگوارتر باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). و غذاهای لطیف زودگوار و تری فزای باید داد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). شرابی که آفتاب پرورده باشد لطیفتر و زودگوارتراز همه ٔ شرابها بود. (نوروزنامه ، یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله